دلم که تنگ می شود ، نظر به مـاه می کنم
درونِ مـاه ِ نیمــِه شب ، تـو را نگاه می کنم !
تولدت مبارک آقا...
خوش آمدی به زمین ای شروع زیبایی
تو عطر یاسی و نرگس تویی که زهرایی
تو آن طلوع قشنگی که در کنار علی
برای ظلمت شب های مکه آمده ای
اگر چه وصف کمال تو غیر ممکن بود
برای وصف خدا شرح بهترین غزلی
این دخترهایی که هی از خودشون عکس میزارن و یه
عده
قربون صدقشون میرن ؛
میخوام ببینم اینهمه بهت گفتن خشگلی... نازی...
جیگری
تا حالا یکیشون بهت گفته:
خیلی خانومی با فهمی ، با ادبی ، با شعوری ، با
حيايي
چــــــــادر مزاحمــــــــ منــــــــ نیستــــــــ ✘
دستــــــــ و پــــــــایم را نمیگــــــــیرد ✘
مادرمــــــــ بهــــــــ من ــــــــ آموختهــــــــ√:
چــــــــادر ســــــــر کردنــــــــ بلدیــــــــ نمیخواهــــــــد✘
عشقــــــــ میخواهــــــــد√
خدایا : خطا از من است، میدانم
از من که سالهاست گفته ام
" ایاک نعبد "
اما به دیگران دلسپرده ام
از من که سالهاست گفته ام
" ایاک نستعین "
اما به دیگران تکیه کرده ام !!!
اما تو رهایم نکن ...
زهرا شهید گشت بی جرم و گناه
هست از غم او، سینه ی عالم پر آه
ناموس خدا كجا و سیلی خوردن
لا حول و لا قوه الا بالله
هر سینه که دوستدار زهراست
آشفته و بی قرار زهراست
گنجینه ی هفت آسمان ها
در سینه ی خون نگار زهراست
از شرح کرامتش همین بس
عالم همه وامدار زهراست
يا فاطمه جان دست من و دامانت
اي چشم اميد همه بر احسانت
بادا به فدايت پدر و مادر من
اي گفته محمد پدرت قربانت
مــــن چـــادرم را کـــه مــے پـــوشـــم
فــکـــر نـــکــن از تـــمــام دخــتـــرانـــه هـــایــم
هــمــیـــن وقـــارش را بــلـــدم
نـــه اتــفــاقــا بـــر عـــکـــس نـــاز و عـــشـــوه را خـــوب بــلـــدم!!!!!
تـــو بـــرای مـــن ارزشـــے نـــداری کـــه بـــخــواهــم ارزشــهــایــم
را بـــرایــت صــــرف کـــنــم..
مــن بـــرای یـــک غـــریـــبــه کـــه تـــنـــها
چــنــد لــحـــظــه از کـنــار مــن مــیــگــذرد
دخــتـــرانـــه هــایــم را خـــرج نمـــے کــنـــم!
مـــن نــیـــازی بـــه نـــگـــاه هـــای بـــی ارزشـ نــــدارمـ!!!!!
من مخصوص یک نفر هستم. . .
تــو بــه هــمان بــے ارزش هــای تــوی خــیابان نــگاه کـــن
صدف چشم من از داغ تو گوهر بارست
چه کنم؟! کار علی بی تو به عالم، زارست!
اشتیاق تو مرا میکشد از خانه برون
ور نه از خانه برون آمدنم، دشوارست!
موقع آمد و شد، فاطمه جان! میبینم
دیدهی زینب تو مات در و دیوارست!
به گواهی شب و، زمزمهی مرغ سحر
اهل یثرب همه خوابند و، علی بیدارست
روز در خانه، پرستار حسین و حسنم
کمکم کن! که نگهداری شان دشوارست!
یاد آن روز که با زینب تو میگفتم:
دخترم! گریه مکن! مادرتان بیمارست!
چاه داند که به من، عمر چه ِسان میگذرد
قصه، کوتاه کنم ور نه سخن بسیارست
بشنو از شاعر (ژولیده)، تو راز دل من
صدف چشم من از داغ تو، گوهر بارست
حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه
گردنت را میشکست انجا اگر عباس بود
.: Weblog Themes By Pichak :.